خانمی که در تصویر میبینید چهل سال را رد کرده است و به تازگی زیباترین زن جهان شناخته شده است.
همه چیز را که کنار بگذاریم سوالی ذهن ما را قلقلک میدهد.چرا با رسیدن به ۲۵ سال زنان ایران دچار یاس فلسفی – فرهنگی – عقیدتی میشوند و حس پیری بر آنها غلبه میکند. زنی که در عکس میبینیم صورتش را دستکاری نکرده؛ مدل موی خاصی ندارد و لباس بسیار فاخری بر تن ندارد. او چهل و خرده ای سن دارد و حس زندگی در او جریان دارد. پس چه میشود که زنان ایران وقتی چهل سال را رد می کنند؛وقتی به چهل و شش سال می رسند دچار بحران یائسگی میشوند و افسردگیهای عجیب و غریب به سراغشان می آید؟
من و شما همگی در مدرسه با موضوع « من» آشنا شدهایم. به ما یاد داده اند این من ؛جسمیت ندارد. همه ی ما در آموزه های دینی درباره ی حق النفس یاد میگیریم، اما چندسال بعد وقتی به ۱۶ – ۱۷ سالگی می رسیم تمام این آموزه ها رنگ می بازند.
صحبت جالبی بود. همین دیروز نشسته بودیم و درباره ی شخصیت مستقل صحبت میکردیم. درباره ی اینکه زن در کشور ایران همیشه شخصیتی وابسته بوده است؛ دختر فلانی، دوست دختر فلانی، زن فلانی و درنهایت مادر فلانی....آرام آرام هر زنی یاد میگیرد شخصیت خود را با یک مرد تعریف کند؛ که البته درمورد مادر و فرزندی میتوان به میزان وابستگی زنان به فرزندان ذکور اشاره کرد.
بیایید کمی دقیقتر فکر کنیم.دوست داشته نشدن توسط یک مرد همیشه دغدغه ی ماست.از سن ۲۵ سالگی به بعد ازدواج کردن دغدغه ی ماست و به این فکر می کنیم اگر ازدواج نکنیم چه؟اگر بچه نیاوریم چه؟ و وقتی به ۴۰ و خرده ای سال رسیدیم از خودمان میپرسیم اگر یائسه شویم چه؟حالا که زشتیم چه؟
می بینید ما شخصیتهای وابسته هستیم. شخصیت مستقلی برای ما تعریف نشده است.موضوع غم انگیزی است؛نه؟
برگردیم به عکس؛به نظر خنده دار است که زنی در ۴۰ و خردهای سالگی زیباترین زن جهان شود ؛نه؟ در ایران زن در این سن باید بمیرد؛چون شوهر کرده؛ بچه زاییده و بچههایش هم بزرگ شدهاند و شخص دیگری نیست که بخواهد خود را با او تعریف کند.زن ایرانی ۴۰ ساله میشود؛دری جلویش قرار می گیرد و آن را باز نمیکند. می ترسد اگر در را باز کند، همه ی آنچه را که شخصیتش با آنها تعریف میشود از دست بدهد...اشیا، آدم ها و تعاریف.عجیب تلخ است؛عجیب!